صبح آدینه این هفته 6 اسفندماه مراسم پرفیض دعای ندبه به یاد شهید دکتر محمدعلی رهنمون و شهید سیدرضا رحمتی در مهدیه شهدای بهشت زهرای تهران برگزار می گردد.
به گزارش یاشهید ، به مناسبت فرا رسیدن سی و سومین سالگرد شهادت دکتر محمد علی رهنمون و نیز سی امین سالگرد شهادت شهید سیدرضا رحمتی مراسم پرفیض دعای ندبه این هفته جمعه صبح 6 اسفندماه توسط حاج مرتضی خلیلی و با حضور خانواده های معظم شهدا و ایثارگران در مهدیه شهدای بهشت زهرای تهران برگزار می گردد.
این گزارش حاکیست : در پایان این مراسم خانواده های معظم شهدا و ایثارگران باحضور بر سر مزار این دوشهید والامقام با نثار گل و قرائت فاتحه همواره یاد و خاطره شان را گرامی میدارند.
سال 1332 شهر یزد میزبان نوزادی شد که او را محمدعلی نامیدند. در پنج سالگی جهت یادگیری قرآن، او را به مکتبخانهای در محل فرستادند و چون از هوش و ذکاوت سرشاری برخوردار بود، در مدت زمان اندکی، قرآن را فرا گرفت و از همین جا بود که نشانههای پایبندی به دین و مذهب در وی آشکار شد.
محمدعلی هنوز شش سال بیشتر نداشت که از نعمت پدر محروم و یتیم شد. دورهی دبستان را در مدرسهی بدر گذراند. آن طور که نزدیکان و آشنایان آن دورانش گفتهاند:
بسیار درسخوان، باهوش و خوشبیان بود. دوران راهنمایی را در مدرسهی آیتاللهی پشت سر نهاد و در مدرسهی رسولیان یزد، پس از گذراندن چهار سال دبیرستان، موفق به اخذ دیپلم شد.
در روزهای آخر دبیرستان بود که غم از دستدادن مادر، محرومیت دیگری را در زندگی کوتاهش رقم زد. گرچه فقدان مادر برایش سخت بود، ولی از پا ننشست و تلاشش را در راه تحصیل دوچندان نمود تا اینکه در کنکور پزشکی موفق شد و به دانشگاه اهواز راه یافت و به آرزوی خود و مادر مرحومهاش که شغل پزشکی بود، رسید.
پس از اخذ مدرک دانشگاهی، دوران مقدس سربازی را در سپاه گذراند و در سن بیست و شش سالگی برای اولین بار به جبهه اعزام گردید. محمد علی در دوران حضور در مناطق جنگی، نهایت سعی خود را در کمک به مجروحین جنگی انجام میداد. از پذیرفتن هرگونه پست و مقامی امتناع میورزید و به دنیای مادی بیعلاقه بود. فقط و فقط خودش را وقف مردم و وطنش مینمود. در بیمارستانهای جبهه با جمعنمودن پزشکان متخصص، به ساماندهی اوضاع و امکانات بیمارستانی در راه کمکرسانی هر چه بهتر به مجروحین میپرداخت و همیشه رهرو خط امام و انقلاب بود تا اینکه در ششم اسفندماه 1362 در عملیات والفجر 8 در بیمارستان صحرایی خاتمالانبیاء و در حال اقامهی نماز صبح و به دنبال بمبارانشدن بیمارستان توسط هواپیماهای ارتش بعث عراق، به سوی معبود شتافت.
هنگام اذان صبح بود، صدای بانگ مؤذن از رادیوی کوچک محل کار که جزء وسایل شخصی محمدعلی بود، در فضای بیمارستان صحرایی خاتمالانبیاء طنینانداز شد. محمدعلی آخرین وضویش را گرفت و بقیهی کادر پزشکی را از خواب بیدار کرد، آنها باید زودتر آماده میشدند، چرا که علاوه بر خواندن نماز اول وقت هر آن احتمال میرفت که مجروحی را از عملیات والفجر8 به آن بیمارستان صحرایی بیاورند. بنابراین همهی کارکنان آن باید صبح زود در پستهای خود انجام وظیفه کنند.
حس غریبی داشت، سجادهاش را پهن کرد. یک لحظه احساس کرد که نوزادش هم کنار سجادهاش است؛ عاشقانهتر از همیشه به نماز ایستاد. لحظات پرالتهابی بود. حملهی دوبارهی دشمن آغاز شد. محمدعلی در حال قنوت بود، شاید آن لحظه میگفت: «اللّهم الرزُقنی توفیق الشهاده فی سبیلک… .
اصابت بمبهای دشمن به سنگر بیمارستان سبب شد تا محمدعلی در لحظهی نیایش با دوست، سبکبال به سمتی پر بکشد که سالها منتظر رفتن به آنسو بود و با گفتن جملهی «یا زهرا» به وصال معشوق دیرینه برسد.
شهید سیدرضا رحمتی متولد اول فروردین 1341 می باشد که در 9 اسفندماه 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
لطفا دیدگاه خودتون رو بیان کنید: