یـا شـهـیـد
۱۳ مرداد ۱۳۹۳
1115

سالگردرهایی یک پروانه…

به گرارش یاشهید ، یک سال ازرهایی یک پروانه… کبوتر دلش ، هوای پر کشیدن و رسیدن به سر داشت. پر کشیدن از همه دلبستگی هایی که او را به یک دنیای خاکی وصل می کرد و رسیدن به آبی بی کران آسمانی که فقط خدا بود و وصل بود و عشق … آن دم […]

به گرارش یاشهید ، یک سال ازرهایی یک پروانه… کبوتر دلش ، هوای پر کشیدن و رسیدن به سر داشت. پر کشیدن از همه دلبستگی هایی که او را به یک دنیای خاکی وصل می کرد و رسیدن به آبی بی کران آسمانی که فقط خدا بود و وصل بود و عشق …
آن دم که در میان هیئتها ودر چکاچک نجواهای عاشقانه ، دستهایش ملتمسانه به آسمان بلند می شدند وبر سینه فرود می آمدند و فریاد یا زینب ویا حسینایش مهد زمین را به حرکت و عرش آسمان را به لرزه وا می داشت،گویا پیمانی ابدی وازلی او را با واژگان زینب ،غم ، اسارت به پیوندی دیرینه رسانیده بود… یک سال گذشت از آن روزی که غیرت مردانه اش تاب دوباره به اسارت رفتن خواهر” خون خدا “را نیاورد .
تمام آرزوهای جوانیش را در گودال نفس خویش به خاک سپرد و عزم ترک خانه وکاشانه کرد و خود را به مهلکه خون وآتش وگلوله رسانید،تااینبار قصه پر غصه ۱۴۰۰ ساله زینب طعم اسارتی دیگر گونه را از یاد برده باشد…
یک سال گذشت از آن روزی که مادر چشم بر چشمان مملو از شور وعشق خداییش دوخت وبا تمام حس مادرانه عاشقانه ای که داشت در جواب شیدائی های بی تابانه اش که شهادت را طلب می کزد ،گفت:اگر شهید شدی می گویم مبارکت باشد پسرم…
یک سال گذشت از آن روزی که پدر ،دست بر گردن وچشم در چشمش شد و بوسه خداحافظی را میان دو ابروانش چون نشانی به زیبایی سرخی یک شقایق به یادگار گذاشت…
امروز دریکمین سال پر گشودن از پیله پروانگی ودر کنار منزل و جایگاه ابدی جسم خاکی و روح پر آوازه اش،در حالی که اشکهای ریزان زائران کوی گمنامیش،بر چهر ها ومحاسن ها چون قطرات زلال باران بهاری می نشست و نم نمک بر روی سنگ مزارش می چکید،در میان هیاهو و فریاد گنگ ومبهم یا زینب و یا زینب هایمان ،صدای قافله ای از دور با آوایی از طبل وسنج که هر لحظه نزدیکتر و نزدیکتر می شد و با ریتم تپش قلبهایمان سمفونی عشق و ایستادگی و مقاومت سر داده بود،گوشهایمان را نوازش داد و دلهایمان را هوایی بارگاه آن امام هشتمی کرد که خادمان افتخاری حرمش پیام شاد باشی به بلندای ارادت عارفانه اش به آن امام همام رضوی ، به ارمغان آورده بودند… آن هنگام که پیام سفیران شمس الشموس با هجا های بلند وکوتاه طبل وسنج شان همراه شد و بر اعماق دلهایمان نفوذ کرد ، چشمانمان را به شوق دیدار دوباره اش به تکاپوی باریدن واداشت و پس از آن مقصد را به قصد متبرک ساختن جایی دیگر از آن وادی عشق ترک کردو اینبار با خود فریاد درود وسلاممان را نیز به همراه آوای عاشقانه اش به آسمانهای هفتگانه رسانید… ای شهید غیرت وایستادگی ،ای شهید عشق و دلسپردگی به آل الله،درود وسلام ما بر روح بلندو جان عاشقت،درود سلام ما بر شجاعت و مردانگی بی بدیلت در این عصر جمود و یخ زدگی…
ما را دریاب که در سالگرد رهاییت گرد هم آمدیم تا دشمنان آل الله بدانند تا عشق حسین و زینب در قلبهایمان می جوشد ،تا ذکر یا حسین و یا زینب بر لبانمان جاری گشته است،راهمان همان راه حسین و آرمانمان همان شهادت در راه خداست… راستی! شهید مهدی عزیزی ، ای شهید مدافع حرم دختر “شیر خدا” ،این شهادت گوارای وجودت ومبارک جسم خاکی ات باشد…

نظرات

لطفا دیدگاه خودتون رو بیان کنید: