چهار ماه از مجروح شدنش گذشته بود. دلش برای رفتن به جبهه پر می کشید. مهدی روزهای مجروحیت خود را در بیمارستان اصفهان گذرانده و سپس به خانه آمده بود. اما از آن روز به بعد انگار مانند پرندهای بود که در قفس اسیر شده باشد. دلش بدجوری هوای جبهه کرده بود.
کاش آن کماندوی آمریکایی زنده بود. اسمش عیسی بود. مادرش جزو تیم امنیتی کاخ سفید بود و خودش کماندو. حوالی سال شصت بود. از سپاه تماس گرفتند، گفتند «شخصی اینجاست که شما را میشناسد. آمریکایی است.»
افطارهای ساده و بیتکلف یکی از توصیههای رهبر معظم انقلاب، در ماه مبارک رمضان است.
شهید «رجبعلی غلامی» که اینک مزارش در شهرستان بجستان، زیارتگاه خاص و عام مردم منطقه است یکی از دو هزار شهید مظلوم افغانستانی است که در دوران دفاع مقدس در عملیات «والفجر ۹» به شهادت رسید.
رمضان و روزهداری برای آزادگان دفاع مقدس فصل متفاوتی از کتاب اسارت است. برای آنها روزهداری در سوز زمستان و گرمای طاقتفرسای تابستان شکل متفاوتی داشت.
شهید سید مجتبی هاشمی که فرماندهی گروه فدائیان اسلام را در جبهه ذوالفقاریه آبادان بر عهده داشت.
خاطره کوتاهی از حاج مجتبی ملک پدر شهید محسن ملک که پیکر مطهرش در گلزار شهدای حسین رضای ورامین آرامیده است.
یکی از ساختمانهای قدیمی خیابان جمهوری متعلق به خانوادهای است که 24 سال در فراق امید زندگانیشان نه تنها ناامید نشدهاند بلکه خانه یادگار فرزندشان را به محفل شیفتگان حسینی تبدیل کردهاند.
مادر شهید صبوری گفت: پس از قرائت فاتحه مسوول معراج شهدا به نزدم آمد و گفت، «مادر شهید صبوری بیابانگردیهایت به اتمام رسید. بهروزت برگشته است.» ابتدا باور نکردم. ولی وقتی بار دیگر این جمله تکرار شد، احساس کردم درختهای بهشت زهرا (س) دور سرم میچرخد.
دهه هشتادیهای کشور که حالا همه در جمعیت دانشآموز این کشور هستند، تجسمشان از سالهای مبارزه و جنگ، به شنیدهها و دیدهها در جمع خانواده، اجتماع مدرسه، رسانههای جمعی مثل صدا و سیما و بعضاً کتابهای متفرقهای است که در دسترسشان قرار گرفته است.