به گزارش یا شهید ، چه می کردنند که درخواستهایشان ، بی گمان اجابت می شد ؛ چه می کنیم که در خواستهایمان اجابت نمی شود!
دعا کرده بود ، شاید هم التماس.
خدایا ! شهیدم کن. شهیدش کرد. خدایا ! بی نام و نشانم کن . بی نام و نشانش کرد.
….
«راضی نیستم بدنم را دفن کنند. بلکه آنرا در بیابانها رها کرده تا مگر طعمه جیفه خواران شود و خدا عنایتی کند و مارا از معاخذه و معاقبه معاف فرماید. ان شا الله …»
…..
دل کنده بود از دنیا. از زیباییهایش . از خوشیهایش و شاید حتی از شیرینی های دلفریب رخصت داده شده اش.ازهمانهایی که ما حق مسلم خویش می دانیم و برایش لحظه های طلایی عمر به باد می دهیم.
برایش زمین کوچک بودو تنگ .آسمان طلب می کرد.آسمانی که جسم و جانش را با هم به یغما برده باشد.اخلاص در عملش ، نفس به بند کشیده اش ؛شدند نردبان صعودش به قله های کمال.
یادمان هست؟! چه می کردند که هر چه می خواستند ؛ اجابت می شد ، چه می کنیم که می خواهیم واجابت نمی شود ؟!…
….
شهید مسعود ابراهیمی
….
دو برادر بودند هم دم و هم راز یکدیگر. شهیدان مسعود و حاج قربان ابراهیمی.از فعالان مسجد قمر بنی هاشم خیابان سی متری جی .مسعود برادر کوچکتر بود ولی درهای آسمان زودتربرایش گشوده شد.سال 63 جان و جسمش را ملائک با هم ربودند و جاودانگی شد سهم جسم خاکی و روح به خدا پیوسته اش.
جدایی و فراق از برادر ، تنها 2 سال حاج قربان را اسیر خاک کرد. دی ماه سال 65 ، عملیات کربلای 5 و ترکشی بر قلب تطهیر یافته اش او را به برادر رسانید و جسم خاکی اش در گلزار شهدای بهشت زهرا س قطعه 29 /ردیف 11/ شماره 8 به خاک سپرده شد…
….
«برادرم مسعود به لقاء حق رسیده اند و نظاره گر اعمال ما می باشد.اگر پیکر فنا شده ام بدستتان رسید؛ سنگ قبری هم در کنارم برای برادرم بگذارید…»
….
….
شهید مسعود ابراهیمی درفراغ دوست و همراه دیرینه اش شهید قاسم مهر علی.مسعود علاقه بسیاری به قاسم داشت
.قاسم که درآذر 62 شهید شد ، صبر و قرار از مسعود رخت بر برست.
….
روحشان شاد و راهشان پر رهرو
لطفا دیدگاه خودتون رو بیان کنید: