امروز دوباره شهید آوردند، در میان این همه رنگ و ننگ گرداندند و شهر را به مطهرههای عاشقی تطهیر کردند.
شهر من امروز زیر تابوت عزت و شرف رفت و مردانگی را دوباره بر تارک تاریکی دنیای امروزی نصبالعین ساخت تا از تلالو نورشان سفیدروی و بلندقامت گردد.
شهر من امروز میزبان یادگارانی بود از فاو، والفجر 8 و اردوگاههای عراق، شهر من دوباره نور را در دامن دخترکان میهمانی کرد و لبخند اقتدار را بر لبان پسرکانی نشاند که حالا شاید عزت و اقتدار موضوع انشاءهایشان است.
امروز شهر من بوی یاس میداد، بوی خدا و شهید میداد، از دیار لالهها برای کوچههای بیشهید، شهید آوردند و تهران را مانند حجله نوعروسان آراستند.
سربازان خمینی هرچند بیرمق و بیجان، ولی سربلند و آرمیده بر دست یار آمدند و رد عاطفه را از زلال نمناک مادران بر صحن و سرای گونه نشاندند تا رد خیسی اشک، بغض فرو خفته سالیان بیخبری مادران و پدران کمر به سختی روزگار سپرده شهیدان را بشکند.
دوباره شهید آوردند و دوباره شهر من یاد یاس کبود افتاد و دوباره دستها روی سینهها کوبشی از جنس وفا زد و دوباره شهر من زیر تابوت گل لاله رفت.
مردم که میآمدند کم نبودند، هرچند که بوقچیهای غربی سالهاست که اینان را نمیبینند. مردم که آمدند خورشید بالای سرشان بود، کمی مایل به غرب، عقربهها سه و نیم را نشانه رفته بود و رزمنوازان همچنان نوای عاشقیمی نواختند ./
لطفا دیدگاه خودتون رو بیان کنید: