یـا شـهـیـد
۰۷ شهریور ۱۳۹۸
1040

«حسن» و «حسین» و «عباس» چگونه رفتند

هنگامی که روحیه شهادت‌طلبی در خانواده‌ای حاکم شود، فرق نمی‌کند در چه زمانه و دوره‌ای متولد شوید. تفاوتی نمی‌کند در کدام جغرافیا زیست می‌کنید و شرایط روز جامعه و کشورتان چه چیزی را طلب می‌کند…

به گزارش یاشهید ، هنگامی که روحیه شهادت‌طلبی در خانواده‌ای حاکم شود، فرق نمی‌کند در چه زمانه و دوره‌ای متولد شوید. تفاوتی نمی‌کند در کدام جغرافیا زیست می‌کنید و شرایط روز جامعه و کشورتان چه چیزی را طلب می‌کند، با همان روحیه در جست‌وجوی حقیقت و سعادت حرکت می‌کنید و باکی از سختی‌های راه ندارید. جان را برای رسیدن به مقصود فدا خواهید کرد و مطمئن خواهید بود آن خون سرخی که بر زمین می‌ریزد، چراغ راه بسیاری دیگر می‌شود.

خانواده صابری سه پسر به نام‌های حسن، حسین و عباس داشت؛ سه برادر که با فاصله چند سال از همدیگر به دنیا آمدند و هر کدام مثل کوه پشت یکدیگر بودند. روزهای انقلاب، مبارزه با ضدانقلاب و دفاع مقدس از این سه برادر سه مرد بزرگ ساخت.

حسن و حسین با هم در کردستان مبارزه می‌کردند و حضورشان قوت قلبی برای سایر نیروها بود. حسین، برادر بزرگ‌تر برای اولین بار در ۱۳۶۲ از سوی پایگاه شهید بهشتی به کردستان اعزام شد و یک سال در مناطق عملیاتی کردستان خدمت کرد. دومین اعزام وی در سال ۱۳۶۶ به جبهه سومار بود که به عنوان مسئول پشتیبانی فعالیت‌هایی انجام داد. تخصص او در جبهه‌های نبرد توپخانه، پدافند، تک‌تیرانداز، تیربارچی و تخریب‌چی بود. تقدیر او چنین بود تا در مناطق عملیاتی دفاع مقدس به شهادت نرسد و سال‌ها بعد در جبهه دیگری به وصال معبود برسد. پس از جنگ یکی از اعضای گروه تفحص در کمیته جست‌وجوی مفقودین جنوب شد. هنوز ۱۱ ماه از فعالیتش نگذشته بود که در ۲۸ خرداد ۱۳۷۶ بر اثر انفجار مین «والمری» در منطقه «فکه» اجر صابران را دریافت کرد و آسمانی شد.

برادر دوم، حسن از نیروهای گردان عمار بود. سن زیادی نداشت که عازم جبهه شد. شهیدحسن صابری در عملیات‌های کربلای ۵ و بیت‌المقدس ۲ و عملیات‌های منطقه کردستان (۱۵ /۲/ ۱۳۶۵) فعالانه حضور یافت. او بیش از ۱۵ ماه در جبهه جنگید و برای مدتی در گردان عمار لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) قرار گرفت. شهید صابری سرانجام در سمت بیسیم‌چی گردان در عملیات بیت‌المقدس ۲ در منطقه ماووت عراق عاشقانه به دیار جاوید شتافت.

مجاهدت‌های دو برادر تأثیر عمیقی روی عباس گذاشته بود. او نیز در ۱۳ سالگی رخت رزمندگی بر تن کرد و در سال ۱۳۶۴ در عملیات آبی- خاکی در منطقه فاو عراق شرکت نمود و مجروح شیمیایی شد. عباس در عملیات‌های کربلا ۵، بیت‌المقدس ۲، ۴ و ۷ شرکت کرد و ولی شهادت برای او نیز همچون برادرش در جای دیگری قسمتش شد. با وجود سن کمش خود را به مناطق عملیاتی رساند و تجربه دفاع در کنار رزمندگان را به دست آورد. عباس پیوسته دعا می‌کرد تا به برادر شهیدش «حسن» بپیوندد.

با پایان جنگ، شهید عباس صابری به تفحص شهدا پرداخت. می‌خواست باقی عمرش را در خدمت شهدا و خانواده شهدا باشد. زندگی برای عباس بدون یاد و خاطره شهدا و دفاع مقدس معنایی نداشت. پنجم خرداد ۱۳۷۵ عباس به همراه دیگر رزمندگان مشغول تفحص در منطقه عملیاتی والفجریک مشغول کار شدند.
عباس در طول مسیر می‌گفت: امروز به عشق حضرت عباس کار می‌کنیم و به من الهام شده که امروز یک شهید پیدا می‌کنیم. گویی او از قبل، خود را برای شهادت آماده کرده است. روز پنج‌شنبه برای غسل شهادت به دوکوهه می‌رود و در نواری که از او باقی مانده نیز می‌گوید: من در حمام حاج‌همت هستم و غسل شهادت می‌کنم. عباس در نوار از حالات خود می‌گوید و از شهدا، حاج همت و حاج‌عباس کریمی استمداد می‌کند که دیگر به عاشورای آن سال نکشد. می‌گفت آرزو دارم در عاشورای امسال در محضر امام‌حسین (ع) باشم.

سرانجام شهید عباس صابری در روز هفتم محرم برای پیدا کردن شهدا در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد و پس از لحظاتی، او همچون مولایش ابوالفضل العباس (ع) با دست و پاهای قطع شده و صورتی در داغ شقایق سوخته بر اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی والفجر یک (فکه) به وصال حق رسید و پیکرش در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) در جوار برادران شهیدش آرام گرفت.

نظرات

لطفا دیدگاه خودتون رو بیان کنید: